سایت رسمی انتشارات ایهام
کالای فیزیکی
با هم ولی تنها
کالای فیزیکی

با هم ولی تنها

۲۵٫۰۰۰۲۱٫۳۰۰تومان
اضافه به سبد خرید

مؤلف: شقایق میرزایی

" باهم ولی تنها " عنوان اولین کتاب شقایق میرزایی است که ترانه‌های او را شامل می‌شود.
در مقدمه‌ی این کتاب که توسط منصور تهرانی، سراینده‌ی ترانه‌ی معروف "یار دبستانی من" نوشته شده، آمده است :

« در دفتر شعر شقایق میرزائی می‌بینیم که بعضی از شعرهایش به مرحله‌ی ترانه رسیده و توسط افرادی خوانده شده‌اند.
می‌گویم شعر چون برای ترانه شدن هریک از این شعرها تن‌پوشی از ملودی می‌خواهد که تبدیل به ترانه شود و البته بعدا تنظیم که بر زیبایی آن خواهد افزود. بنابراین وقتی می توانیم بگوییم ترانه که شعر و آهنگ یکدیگر را در آغوش گرفته باشند.
آنچه من در این کتاب خواندم شعر ها اغلب عاشقانه و شیفته است. در چالش با معشوقی بی‌وفا و ناسازگار .
حتی شاعر ابایی ندارد که احساسات خصوصی خود را نیز در واژگان به رخ بکشد.
در حالی که می‌بینیم وزن و قافیه تقریبا در تمام شعرها درست است اما شقایق با سادگی و صمیمیت ویژه‌ای حرف‌های روزانه و آنچه احتمالا به دوستانش و معشوق جفاکار باید بگوید بدون هیچ جرح و تعدیلی در شعرهایش آورده وقتی دفتر شعر را می خوانیم علاقه‌ی شقایق به سینما هم در آن مشهود است، چون عنوان بعضی فیلم‌ها هم به چشم می‌خورد .
بستر های جدا گانه
چشمه آب حیات
حکم تیر
چهارراه حوادث و...
از این تیترها در گفتن منظورهای شعری سود برده ..
امیدوارم شعرهایش در این دفتر با در آغوش گرفتن یک ملودی همسنگ آن و تنظیم زیبا و البته خواننده‌ی خوش صدا بتوانند به عنوان یک ترانه‌ی شنیدنی خود را بنمایانند.
به شرطی که شقایق هم باآهنگساز در مورد کم و زیاد کردن شعرهایش کنار بیاید که در بعضی از آنها این نیاز را دیدم.
برای شقایق میرزایی عزیز آرزوی موفقیت هرچه بیشتر در قلمرو ترانه دارم.»

این کتاب شامل ۴۹ ترانه است که در ۱۰۶ صفحه توسط انتشارات ایهام به چاپ رسیده است.

با هم ترانه‌ای از این کتاب را می‌خوانیم:

منم گریه کردم یه شب با دل سیر
منم بغضم و با حقایق شکستم
واسه لمس آینده‌ی هردوتامون
چمدونمو رو تن جاده بستم

منم گریه کردم شبایی که قلبم
ترک‌خورده بود از خیالات واهی
منم با سکوتم ازت دس کشیدم
با غم همسفر می‌شدم به تباهی

منم گریه کردم با بهت غریبی
که جز گریه هیچ‌کس جوابم نداده
واسه تبرئه کردنت خیلی دیره
هنوز خاطراتت عذابم نداده

میرم بلکه آرامش لحظه‌هاتو
تو رگبار دلواپسی‌ها ببینی
یا از پرتگاه غرورت بتونی
تو سیلاب ماتم سرازیر بشینی

قبول کن دیگه خاطرات تو هر شب
بهم مثل سابق تسلی نمیده
بهم گفته بودی که بی‌اعتمادی
برو روزگارم ازت ناامیده

منم گریه کردم با بهت غریبی
که جز گریه هیچ‌کس جوابم نداده
واسه تبرئه کردنت خیلی دیره
هنوز خاطراتت عذابم نداده

پیام در واتساپ