شعری از این کتاب:
دلم برای تو تنگ است همزبان قدیمی
برای چایی داغت در استکان قدیمی
همیشه جور کشیدی گلایههای دلم را
نشدکه از تو بگویم شبی جوان قدیمی
بگویم از دل تنگت از آسمان نگاهت
و قطره قطره بباری قصیدهخوان قدیمی
مرا همیشه صمیمی بغل گرفتی و گفتی
که عاشقانه ببینم تو را، جهان قدیمی
بنای محکم عشقت درون سینهی من شد
چهل ستون قشنگی در اصفهان قدیمی
زمانه با غم خود شد دلیل خشکی باغی
که قدکشید و نفهمید و باغبان قدیمی...