چند رباعی از این کتاب:
1-
شادند به خودبزرگبینی، کَمها
سست است چقدر، ریشهی محکمها
بازی، بازی، دوباره بازی، بازی
دنیا شده مهدکودک آدمها
2-
آن کس که برای خود پناه است منم
هر کار درستش اشتباه است منم
میبارم و از چشم همه پنهانم
ابری که همیشه پشت ماه است منم
3-
شب تازه شد و تازه شد و تازه فقط
وا کرد به روی غصه دروازه فقط
افسوس به چشم شب نیامد خوابی
خمیازه کشید پشتِ خمیازه فقط