سایت رسمی انتشارات ایهام
کالای فیزیکی
نامتعارف
کالای فیزیکی

نامتعارف

۱۱۶٫۰۰۰تومان
اضافه به سبد خرید

شاعر: سیدمهدی نژادهاشمی

مجموعه غزل

تعداد صفحات: 168 صفحه

شعری از این کتاب:

خواب بودم که منگ چشمانت از سَرِ دار سردرآوردم

دست بر تار مویت آویزان از تَهِ غار سردرآوردم

کوه نوری شدم به اعجازِ خال هندوی عاشق‌آزارت

شور الماس در دلم افتاد، خودخوری کردم و به جای تو

از کف دست و پنجه‌ی نادرشاه افشار سردرآوردم

شده‌ام آدمی خیالاتی

پیش چشم تو لامبالاتی

لوطی مستِ غرقِ الواطی

شرم دارد قلندری در من

آب رفتم شبیه رود به تو از لبِ یار سر درآوردم

قاب عکسی شکسته‌ام از درد

بغض کردم خودم برای خودم

سال‌ها مانده در فراموشی

لام تا کام رنگ خاموشی

خاک بر سر شدم که بی‌عشق از کنج انبار سر درآوردم

کوچ اجباری‌ام به غم دادند تا نگهبان مرز‌ها باشم

برنو‌ام را گرفت از دستم مستبد بودن رضاخانی‌ت

مثل سردار‌های اعدامی بیخ دیوار سر در آوردم

گرگ در پوست برادرهام پنجه انداخت بر لباسم تا

یوسفی را به چاه پرت کند عشق معنای دیگر‌آزاری‌ست

مثل یک برده‌ی فروشی از دلِ بازار سر درآوردم

تا ابد این قضیه بودار است تکیه‌گاه غریبه دیوار است

اعتمادِ به آشنا کردن کارِ دیوانه‌های بی‌عار است

قیمتش را به مشق خون دادم تا از این کار سر درآوردم

اولش طعم زندگی می‌داد چای باطعم سرخی لب‌هات

بعد سیگار بود و قهوه‌ی تلخ طعم قلیان شاه‌عباسی

تا به خود آمدم چپق‌ها را چاق کردند و من نفهمیدم

کی کجا بود این‌چنین شد که...

زیر آوار سردرآوردم

پیام در واتساپ