توضیح کوتاه:
«لبکوک» عنوان اولین کتاب شعر شاعر جوان آرزو سبزوار قهفرخی است. وی که سابقهی برگزیده شدن در جشنوارههایی از جمله جایزه مستقل غزل، جایزه حسین جلالپور و جشنواره شعر فجر را دارد، در این کتاب برای اولین بار به دیدار مخاطب میرود. قالب اصلی اشعار او در این کتاب، غزل است. همانطور که شاید از نام کتاب پیدا باشد، موضوع بسیاری از این غزلها مربوط به زنان است. شاعر، روایتگر زنانیست که اغلب دور از زندگی شهری هستند و همچنان از سنتهای سخت و کهن، رنج بسیار میبرند. توانایی شاعر در به تصویر کشیدن جزئیات این زندگی سخت بسیار عالی بوده و مخاطب را کاملا با این فضای خفقان آشنا میکند.
این کتاب شامل 31 غزل است که در 70 صفحه توسط انتشارات ایهام به چاپ رسیده است.
با هم غزلی از این کتاب را میخوانیم:
از مردمان ده گرفته تنگ، رویش را
مردی مباد از چارقد یک تار مویش را...!
آن دختری که مادرش میگفت «سنگین باش»
لبریز کرد از چشمهای خود سبویش را!
قلبش دهی کوچک، که در آن دهخدایی نیست
عشقش همان شهری که شبها آرزویش را...
زن قبل و بعد خانهی شوهر، غمی زیباست
با لطف سیلی سرخ کرده نیمرویش را!
از مرد خاطرخواه خود، پنهان کند تا کی
هرشب صدای گریهی زیر پتویش را؟
با سرمهای خوشبخت در آیینه میبیند
راز سکوت چشمهای راستگویش را
با دست پر برگشته امشب شوهرش از شهر
از پشت کوه آورده مهمان، خُلق و خویَش را...
دارد به پایان میرساند سوزنی غمگین
گلدوزی پرنقش بالشت هوویش را!