شعری از این کتاب:
جشنِ الفاظِ پاک را به عزا
بنشان در سیاهجامهتنی
خون بشور از لبانِ بوکسورها
دست بردار از تويى و منى
کارگرهای بندِ خشم و غرور
یا اساطیرِ کارخانهی رنج
مفلسانِ غنیّ مقابلِ زور
زورگویانِ برترِ بدنی
نرخِ لبخند، در تصاعدِ اشک
قرنِ خوبانِ پیکرآویزان
گاه میزان و گاه نامیزان
بر سرِ دارهای بیعلنی
قرنِ ماشینِ دودی معتاد
قرن شیشه، کریستال، مواد
روزِ شبمند، عصرِ بیروزن
مردِ بیزن، جهانِ بيوهزنى
پاکی واژهی مقدسِ «واق»
سگِ اصحاب کهف، استفراغ
واژهها خسته، واژهها زخمى
پیشِ الفاظِ تلخ، بددهنی
بوی ادرار، روى تیرِ درخت
نقطهچین در وراى غژغژِ تخت
ادعای تمّدنى خوشبخت
از دهنْ قورباغهی لجنی
عصرِ نقضِ حقوقِ گلدانها
نانِ خشک و مصافِ دندانها
رقصِ بیانعكاسِ جنگل و دود
قتلِ آسوده، کشتنِ مدنی
خالکوبیِ ذهن، با کلمات
یارِ شیرین و شنگِ خوشحرکات
سرِ فرهاد، گرمِ بنگِ هرات
كوهكن در مقامِ چاهكنى
دست بردار از خودآزارى
زندگى كن ولى نه تكرارى
بگذار آفتاب سر بزند
از بلندای کوهِ خودشکنی