شعری از این کتاب:
هیمه آوردی و نمرود شدم بعد از تو
زدم آتش به غزل، دود شدم بعد از تو
من که دریا کف دستان مرا میبوسید
قطرهای از کف یک رود شدم بعد از تو
بغضت!! آنقدر فشردهست گلویم را که
مرده فرضم کن و نابود شدم بعد از تو
وزن هر شعر تو را میشکنم بعد از این
پیر این فاصلهها زود شدم بعد از تو
من شدم برف و تو هم چلهی تابستانی
در خیالات تو محدود شدم بعد از تو
تا به دستان تو دستم برسد طوفان شد
خانه ویران شد و مطرود شدم بعد از تو