شعری از این کتاب:
دل سبکبالم
سراغ دانه نگرد
نگرد گلدانم
پی جوانه نگرد
نهنگ تُنگ غم!
زیاد ساکن کم!
سراغ اقیانوس
در این کرانه نگرد
کدام شعلهی شور
کدام آتش و نور
میان خاکستر
پی زبانه نگرد
دل گریزانم
اسیر دام نشو
نگرد اسب چموش
پی دهانه نگرد
به گریهات خو کن
به شانهات رو کن
سر پریشانم
سراغ شانه نگرد
جهانمان خالیست
و آسمان خالیست
سراغ هیچکسی
در اين ميانه نگرد