زاستَر یا «آنسو تر از مرگ» رمانی فانتزی دربارهی جهان پس از مرگ است. رمانی جذاب و خواندنی که شما را به جهانی تازه دعوت میکند. جهانی که هیچ تصوری از آن ندارید، اما نویسنده با تخیل قوی خود سعی کرده تا با تلفیقی از عشق، عرفان، فلسفه ، اسطوره و نیز شخصیتسازیهای خلاقانه، به بررسی اتفاقاتی که پس از مرگ قرار است بیفتد بپردازد. ایدهی جذاب داستان شما را تا پایان با خود به همراه میبرد و از فضاهای تخیلی و آشنایی با شخصیتهای مختلف داستان لذت خواهید برد.
این رمان در چهار فصل و در ۲۳۸ صفحه توسط انتشارات ایهام به چاپ رسیده است.
با هم بخشی از این رمان را میخوانیم:
آنجا، به جز خوشگذرانی و جشن گویا مجمعی بزرگ هم بود. شعرایی بودند که شعرهایی میسرودند. عاشقانه بیشتر. و گاها فلسفی. خیلی برایم سخت بود فهمیدن مفاهیمی که بدان اشاره میکردند. شعرهایی که من شنیدهام یا خواندهام برای زندهها بوده و یا اگرهم در مورد مرگ بود از دور چیزی گفتهاند. اما اینجا متفاوت است. اینجا ما در خودِ مرگ گرفتاریم.
یکی از میهمانان تالار به من گفت: اینجا کسی از کسی نمیپرسد از کدام سرزمینی. نمیپرسد پدرت که بوده. چقدر در دنیا ثروت داشتی و حتی اینکه چقدر و چطور زندگی کردهای. همه میپرسند به نظر تو چطور میشود این انجمن زیرزمینی را برای شادی بیشتر حفظ کرد..
همهاش سخن از ماندن در اینجا و نشاط و سرگرمی و خوشی و مستی و شنیدن شعرها و سخنان شیرین است. اما برای من تفاوتها معلوم بود به وضوح. نه به اندازهی جهان زندهها. اما تمایزی بود بینشان. به هرکدام که نگاه می کردم، تفاوتی در نگاه و شکل و لباس و قیافهها بود.
اطرافِ مشهورها طرفدارانی جمع شده بودند. این طور به نظر می رسید که هر شاعر یا فیلسوف و متفکری قومی را جذب افکار و سخنانش کرده باشد. به این میاندیشیدم که چقدر جالب است انسان کسی را که آثارش را دوست دارد، اندیشهاش را میپسندد، هرچقدر که از نظر تاریخی از او دور بوده باشد در اینجا ببیند و واقعی لمسش کند.
بشنود سخنانش را مستقیم...