در مقدمهی این کتاب به قلم استاد بهاءالدین خرمشاهی آمده است:
در این دفترِ به ظاهر کمبرگ و در باطن پربار «در ازدحام تنهایی» رباعی «کلاسیک نوین» گردآمده است.
آنچه در این رباعیها اهمیت طراز اول دارد این است که هر یک و همه، آمیزهای از صلابت شعر کهن و ظرافت شعر نوست. با آن غزلها و این رباعیات برای من ثابت شد که دُخت فرزانهی فرهنگیام، با همهی جوانسالی، شاعری توانمند و هنرمند است و هم در غزل و هم رباعی نو استادیست که نظیرش در روزگار ما اندکشمار است. در همه یا اکثر شعرهایش معانی ژرف را با الفاظ شگرف و همواره غافلگیرکننده ادا کرده است، برای نمونه این دو رباعی را میآورم:
1-
گلها همه در سکوت خود فریادند
در شادی و شاعرانگی استادند
یک روز خود بهار در گوشم گفت:
گلها همگی فروغ فرّخزادند
2-
پایی که به خواب رفته بیدارتر است
راهی که نرفتنیست هموارتر است
در راه زمانه مقصدی پیدا نیست
در بیهدفی، جهان هدفدارتر است