نثر ادبی از دیرباز مورد توجه شاعران و نویسندگان بوده است. بسیاری از قدما برای گفتن آن حرفهایی که نمیتوانستند در شعر به صورت تمام و کمال به آنها بپردازند، به نثر و نثر ادبی روی میآوردند. در نثر قواعد و چهارچوبهای دست و پاگیر شعر وجود ندارد و در نتیجه ارتباط نزدیکتری با مخاطب برقرار میشود. نویسندهی کتاب خدای هفده ساله نیز نثر را برای نوشتن انتخاب کرده . او تلاش دارد تا با نثری سرشار از معنویت، تجربهی خود از جهان هستی و خالق آن را به تصویر بکشد.
این کتاب در 80 صفحه به چاپ رسیده است.
با هم بخشی از این کتاب را میخوانیم:
باران -که نام اشک های آسمان گذاشتمش- قطع شد. و ناگهان دست نوازشگری را روی صورتم احساس کردم، دستی که نمیدیدمش. به سایبان درخت نظاره کردم؛ چه شگرف! برگهای او بیشمار بود و همه رقصان. چه دستی بود که همه را به وجد آورده بود؟!
ناگهان نوری در آسمان پدیدار شد. عجب شکوهی، عجب وسعتی و عجب گرمایی!
از پناهگاه بیرون آمدم و باز فریاد برآوردم:
- «آی! عالمیان! شکوه و جبروت و وسعت خدای من به مانند این آفتاب است، این خورشید آسمان. وسعت خدای من تمام جهانیان را فرا میگیرد.»
ناگهان از فراسوی کهکشانها صدایی برخاست