سایت رسمی انتشارات ایهام
کالای فیزیکی
تندیس آه
کالای فیزیکی

تندیس آه

۶۴٫۰۰۰تومان
اضافه به سبد خرید

شاعر: میلاد نجفی

مجموعه غزل

تعداد صفحات: 70

غزلی از این کتاب:

من سرزمینی بکر بودم، چشم‌هایش

هر گوشه از خاک مرا تسخیر می‌کرد

از صلح دم می‌زد ولی هر قسمتم را

با جنگ‌های تازه‌ای درگیر می‌کرد

سرسختی من فتح می‌شد کوه تا کوه

از ریشه می‌خشکید جنگل‌های انبوه

تسلیم بودم در هجوم بغض و اندوه

آب و هوای کشورم تغییر می‌کرد

فرماندهانم گیج از ترفند‌هایش

هر لحظه در فکر فرار از بند‌هایش

اما هجوم لشکر لبخند‌هایش

هر نقشه‌ای را پوچ و بی‌تاثیر می‌کرد

در دست‌هایش داشت نبض کشورم را

سربازهای سرخوش و بی‌سنگرم را

تقویم مانده در غروب آذرم را

هی پلک‌ می‌زد، آشنا با تیر می‌کرد

دل با همان تهدید اول سر‌به‌راهش

دست و سر و پا کشته‌های بی‌پناهش

با آن دو سردار شرور و دل‌سیاهش

اعضای باقیمانده را زنجیر می‌کرد

اخمش، شروع حمله‌ای کاری و مزمن

حالا منم با یک فروپاشی مقارن

هر خطه‌ای را خواه بی‌دین خواه مومن

بی وقفه مهمان خم شمشیر می‌کرد

جنس قدم‌هایش، ملایم، مست، مغرور

در حال حرکت بود گویی باغ انگور

طعم‌ شکستی تلخ را با سرعت نور

در جسم و جان لشکرم تکثیر می‌کرد

یک قلب باقی مانده حالا قلعه‌ی درد

لرزان، ترک‌خورده، پر از خفاش شبگرد

با هر نگاه سهمگین و سرکش و سرد

آن را خراب و هم‌زمان تعمیر می‌کرد

هنگام ترک قلعه با آرامشی خاص

مکث عمیقی داشت و در اوج وسواس

نام خودش را با حروف خط احساس

بر سر در و دیواره‌ها تحریر می‌کرد

او مانده بود و کوله‌باری از غنیمت

من ‌مانده بودم، سرزمین بعد غارت

آیا برای ترک خاک عشق و نفرت

باید از این هم بیشتر تاخیر می‌کرد؟

پیام در واتساپ