" تاریکتر از سیاه" روایت داستانیست عاشقانه از نیلوفر فرشچی. داستانی با زبانی روان و عاطفی که تلاش میکند از زاویهای دیگر به عشق نگاه کند. در این روایت، نویسنده ،زندگی انسان عاشق را به طور عجیبی با رفتارهای عاطفی زندگی نهنگها گره زده و لحظات احساسی جذابی را رقم میزند. این کتاب در ۸ فصل و در ۱۴۳ صفحه توسط انتشارات ایهام به چاپ رسیده است.
با هم قسمتی از این رمان را میخوانیم:
به طرف زکریا که گیج و مبهوت شده بود، قدم برداشتم. موبایلم را درآوردم. روی ترک شمارهی ۵۲ زدم و صدا را تا جایی که میتوانستم بلند کردم و نزدیک گوش زکریا بردم.
با تحکمی لرزان گفتم: گوش کن زکریا... خوب گوش کن. بشنو صداشو...مو رو تنت سیخ نمیشه وقتی به عمقِ صداش فکر میکنی؟ این نهنگ توی اقیانوسی گیر افتاده... داد میزنه... جیغ میکشه...
قطره اشکی از کنار چشمم سرازیر شد.
بغضم را خفه کرده و ادامه دادم: باید برای حال دل این نهنگ عزاداری کرد، زنجیر زد و سیاه پوشید... باید همراهش گریه کرد و آواز خوند...
قسم میخورم که برق اشک را در چشمان زکریا دیدم با این که سعی در مخفی کردنش داشت.
گفتم: دیدی که این صدا چه تلاطمی به پا میکنه؟ این صدایی که ممکنه هرگز شنیده نشه...
برگشتم رو به نهنگ ۵۲ و پشت به زکریا. اجازه دادم اشکهایم پایین بیایند و بغضم فرو بریزد.
آهسته گفتم: مثل صدای من... هیچ وقت نخواست بشنوه...