شعری از این کتاب:
آنقدر دور باش که از دوریت
نزدیکهای فت و فراوانی
در معرض محال شدن باشند
آنگاه زود باش که از دیریت
رخدادهای خوب اساطیریت
مشغول《تا به حال》شدن باشند
اوج خیالبافی ما واوا!
چیزی به نام زندگی جاریست
آغوش روزمرّهی تکراریست
ای دورِ دستیافتنیهایم!
لیلی شدی که بافتنیهایم
از نوع بیخیال شدن باشند
موهات اینچنین که تو خورشیدی
از شانههای صبح سرازیرند
تا مردهای شیفتهات هر روز
وقت اذان ظهر که سوزانی
با پوستهای گندمی نازک
آمادهی بلال شدن باشند
از ورطهی نگاه تو از بالا
سر میخورم به یک شب بی لالا
سر میخورم به درّهی بی لیلا
وا دادهام چنانکه تو میخواهی
وادادهها به آخر واویلا
پایان پایمال شدن باشند
لیلای من! دو دل شدهها در تو
هم سینهچاک پاکیشان هستند
هم چاک سینهچاکیشان هستند
یکرنگ باش بلکه دورنگیهات
یا سرخی به خون من آلوده
یا آبی زلال شدن باشند
اندوه چهرههای شکرخندان!
غمگینی عروس حنابندان!
از محتوای پند در این قندان
داماد شوخ و شادتری بردار
تا دردها عمیق به دنبالِ
در گونهی تو چال شدن باشند
...
...
...
...
...
...
از سستقلبی است اگر اینجا
واوا! در دریدهی چاهی را
با تار عنکبوت نمیگیرند
واوا! تمام شهر دهانقرصند
پس روزهی سکوت نمیگیرند
که مستحق لال شدن باشند