شعری از این کتاب:
بیا که فصل گل است و بهار میرقصد
به روی ریل جهانم، قطار میرقصد
دو تار موی سیاهت گرفته عمرم را
به روی شال بلندت؛ دو تار می رقصد
به گوشهگوشهی خانه؛ به غیر نامت نیست
به زیر طاق نگاهت، انار میرقصد
گرفته آینهها را سرود دلتنگی
به ساز آمدن تو، غبار میرقصد
چگونه از تو نگویم به دفتر شعرم
رسیده نام عزیزت؛ نگار میرقصد
به خوابهای شبانه که روی تو دیدم
رسیده شور بهاران و یار میرقصد