چاپ دوم
معرفی کوتاه:
26 غزل که اغلب آنها غزلهای به اصطلاح دوری هستند، کتاب «آخرین روزهای قرن» از علیرضا ذوالفقاری را تشکیل میدهند. غزل عاشقانه، غزل اجتماعی، غزل آیینی و... موضوعات غزلهای ار را شامل میشوند. شاعر در انتخاب واژگان، سختگیر نیست و معجونی از کلمات کهن و تازه، بافت اشعار او را تشکیل میدهند. به همین خاطر فضای اشعار کتاب در عین ساده بودن، گاه به سوی فانتزی شدن و گاه به سوی مدرن شدن پیش میرود. این کتاب دارای 66 صفحه شعر موزون است که توسط نشر ایهام به چاپ رسیده است.
با هم شعری از این کتاب میخوانیم:
خستهام مثل حال انگوری
که لگد خورده تا شراب شده
هی لگد خورده اعتراضاتش
هی لگد خورده تا مجاب شده
خستهام مثل پرتو نوری
که اسير اتاق آينههاست
پرتویی که تمام عمرش را
خورده به شيشه بازتاب شده
خستهام مثل قرصهای کبود
خستهام مثل جيغهای بنفش؛
خستهام مثل شعلهی قرمز
خستهام مثل شمعِ آب شده
مثل ششهای زخمی تهران
مثل مخروبههای آبادان؛
مثل تصوير جنگ چالدران
مثل اين خاطراتِ قاب شده
مثل آن ماهی سياهی که
رختِ تنگِ عزا به تن دارد
شده بیزار از آب و رخوتِ تُنگ
که خودش مايهی عذاب شده
خستهام، بیتفاوتم، سردم
«مادرم! میشود دعام کنی؟»
او دعا کرد و گفت:«پير شوی»
اين دعا زود مستجاب شده