شعری از این کتاب:
با چشمهایت که میخندیدی، شببوها میرویید
گرد ترسِ نبودنت
از پیراهن سرخم تکانده میشد
باد
بیعجلهی رفتن در موهایم میرقصید
و عشق، سر فرصت
روی اجاق خانه
جا میافتاد
دیشب اما
شوکران آبی گردنت را که بوئیدم
دوست داشتنت از دلم سر رفت
سمِ حضورش در خونم جوشید
به شببوها که سر زدم
یک شبه پژمرده بودند
قطع رقعی
جلد شومیز
سال چاپ:1401