معرفی کوتاه:
ناظم حکمت (1963-1902) Nâzım Hikmet، معروف به دیو چشمآبی و شـاعر کمـونیست نامدارترین و بزرگترین شاعر ترک در سدهی اخیر است. او بیشتر عمر خود را در سفر گذراند و عشق، باور، زندان و غربت، اجزای جداییناپذیری از زندگیاش را شکل میداد. نقاشی میکشید، نمایشنامه مینوشت، داستان میگفت و شعر میسرود، تنها برای آنکه روح سرکش و در تلاطمش را رام و آرام کند. به میهنش عشـق میورزیـد اما تا زنـده بـود روی مهر از میهنش ندید و تقدیرش آن شد در غربت و در مسکو، جایی دور از ییلاقهای آناتولی به خاک سپرده شود. شعرهایش در ترکیه همواره جزء فهرست کتابهای پرفروش بوده است و خوانندگان بسیاری را در سراسر جهان به خواندن شعر ترک علاقهمند کرده است.
«چشمهایت رو به آفتاباند» گزیدهای از شصت و دو سـرودهی ناظم حکمت در روزگـار غربت است و تلاشی هرچنـد کوچک اما صـادقـانه و از دل برآمده است. برای نمایش احـوال و زندگی شاعر در میانهی درد، عشق، جدایی و امید.
شعری از این کتاب:
کودک که بود بال مگسها را نکند،
حلبی به دم گربهها نبست،
سنجاقکها را در قوطیهای کبریت زندانی نکرد،
لانهی مورچگان را ویران نساخت،
بزرگ شد
تمام این کارها را با او کردند.
هنگام مرگ، بر بالین او بودم،
گفت: شعری بخوان
دربارهی آفتاب، دربارهی دریا،
دربارهی دیگهای هستهای و ماهوارهها،
دربارهی بزرگی بشریت.