شعری از این کتاب:
میبینید
حتی با آب دادن به گلدان پشت پنجره
با رقصیدن زیر بارانی که هواشناسی
قولش را داده بود
غم هیچکداممان تمام نمیشود
غمِ آن کسی که کلاغی در قفس ندارد
و با قارقارش صبحها از خواب بیدار میشود
یا غمِ آن کسی که این خانه را
به ما اجاره داده
که لب ببوسد
لب غنچه کند
میبینید باغچههایمان دیگر انار ندارند
و کودکی که به دبستان میرود انشا ندارد
میخواهید یک روز
به تیتر روزنامهها برگردید
میخواهید روی در و دیوار شهر بنویسند
کارگران دیگر مشغول هیچ کاری نیستند
شما تا میتوانید
اجارهها را بالا ببرید
ما روی درختها کلبههای چوبی میسازیم
میبینید
حتی دیگر نمیگذاریم در کوچهمان
باد بوزد
شابک: 9786228773285
قطع کتاب: رقعی
جلد کتاب: شومیز
تعداد صفحه: 72
نوبت چاپ: اول
سال انتشار: 1404