بهمن میلان در اولین کتاب خود، مخاطب را به جهانی هیجان انگیز و غافلگیر کننده از اشعار خود دعوت میکند. زبان دردمند و رنجآمیز، تصاویر مدرن و مضامین دغدغهمند از ویژگیهای اشعار این کتاب است . شعرهایی که مخاطب را غمگین میکند، معترض میکند و در عین حال به درک تازهای از رنج انسان معاصر میرساند. اگر به شعر اجتماعی با مولفههای رنج انسان و در عین حال مدرن و نزدیک به زندگی امروز بشری علاقهمندید، کتاب غروب مردمکها را به شما پیشنهاد میکنیم. این کتاب شامل سی و یک قطعه شعر سپید بلند و بعضا کوتاه است که در 72 صفحه به چاپ رسیده است .
با هم شعری از این مجموعه را میخوانیم :
اگر چند لحظهی بیشتر ثابت بایستم
پایم را له میکنند
در مترو در اتوبوس
در خیابان بوق میزنند از پشت سر
و سبقت میگیرند از کنارهها
مهرههای شطرنج تهدیدم میکنند
میخواهم یک خانه به عقب برگردم
اما شطرنجبازها مرا سرباز آفریدهاند
همسایهی طبقه بالا با پاشنههای بلندش
روی اعصاب من راه میرود
با هر بارانی ابرها روی سرم خراب میشوند
و هر تابستان خورشید، پسگردنم را شلاق میزند
تهدیدم میکنند
به من فشار میآورند
از من سبقت میگیرند
اما یاد گرفتهام سرم در کار خودم باشد
سرم لای دستگاه پرس، گیر میکند
و سوالم در شیفت شب کارخانهای میپیچد
بعد از من
بیمه مواظب فرزندانم هست؟