معرفی کوتاه:
باربارا اونیل، نویسندهی دوازده رمان دربارهی زنان است. کتابهای برندهی جایزهی وی در بیش از دهها کشور، از جمله فرانسه، انگلیس، لهستان، استرالیا، ترکیه، ایتالیا، آلمان و برزیل منتشر شده است و اکثـر آنهـا ماننـد این کتاب، در لیـست پرفـروشترین کتـابهای سایتهای معتبر فروش کتاب همچون آمازون و گودریدز قرار گرفته است.
اونیل در این رمان جذاب، داستان خانوادهای را روایت میکند که مدتهاست دخترشان را از دست دادهاند. اما ناگهـان یک روز در اخبــار تلـویـزیــون و در خبــر یک آتـشسـوزی به طـور ناگهـانـی کسـی را مـیبیننــد که بسیــار به دختــر آنهــا شبــاهت دارد. خــواهـر او کـه در بیمارستان کار میکند بعد از دیدن این صحنه متحیر میماند و با مشورت مادرش تصمیم میگیرد که به آن شهر حادثهدیده و به قصـد پیدا کـردن خواهرش بـرود. امـا غـافـل از اینکه خواهر گمشدهاش...
داستان، روایـت غـم و شــادی را به صـورتی محسـوس بیان میکند. هم عاشقانه است هم غمانگیز. هم شادیآور است و هم نگرانکننده. شخصیتها و روایت زندگی گذشتهشان برای مخاطب جذاب است و از همه مهمتر حل این معما کـه اگـر دختـر ایـن خـانـواده مرده است، پس آنکه در تلویزیون دیدند چه کسی است؟
بخشی از این رمان را میخوانیم:
پانزده سال از مرگ خواهرم میگذشت که او را در اخبار تلویزیون دیدم. 6 ساعت بود که در اتاق اورژانس ایستاده بودم و بیوقفه در حال جدا کردن جوانهایی که در یک مهمانی ساحلی درگیری بین آنها رخ داده بود، بودم. دو زخم به دلیل تیراندازی، که یکی از این زخمها به طور سطحی به کلیه اصابت کرده بود، یک استخوان گونه شکسته، یک مچ دست شکسته و جراحتهای متعدد صورت با شدتهای مختلف. و اینها فقط جراحتهای مربوط به دخترها بود.تلویزیون نصب شده به دیوار، خبر یک فاجعه در یک جایی را پخش میکند. در حال خوردن نوشیدنی هستم و به تلویزیون خیره شدهام. شبهنگام است. شعلههای آتش در پسزمینهی صفحهی نمایش در حال فوران هستند. مردم در حال دویدن و جیغ کشیدن هستند، مادامی که یک خبرنگار با موهای ژولیده و ژاکت چرمی وینتِیج، اخبار را با صدایی بم و خیلی خوب ارائه میدهد.مردم در حال دویدن و جیغ کشیدن هستند.و در آنجا، دقیقا بالای شانهی چپ او، خواهرم است. جوزی...!برای یک ثانیهی طولانی، او به دوربین نگاه میکند. به اندازهی کافی طولانی بود که اشتباه نکنم که خواهرم است. همان موهای بلوند صاف، که الان کوتاه شده و به موی کوتاه براق روی شانههایش تبدیل شده است، چشمهای تیرهاش و شکاف روی استخوان گونهاش و لبهای بزرگ آنجلینا جولیاش، همان است.همه همیشه زیبایی او را تحسین میکردند. چهرهی او ترکیب دقیقی از تیرگی و روشنی والدینمان است.جوزی!احساس میکنم که او از صفحهی نمایش به من نگاه میکند.و بعد، او رفت و حادثه همچنان ادامه داشت.