معرفی کتاب:
مریم تصمیم دارد یک دکتر روانشناس شود اما او قبل از اخذ دیپلم مادر خود را بر اثر سرطان از دست میدهد و به علت ناراحتی در آن سال در کنکور سراسری شرکت نمیکند. مجدداً تلاش بیشتـری میکند و با تشویق مادربزرگ و خالهاش در سال بعد موفق به قبولی در رشتهی روانشناسی دانشگاه تهران می شود. متاسفانه از قضای روزگار او در روزی که به اتفاق مادربزرگش برای خرید ساک و وسایل برای عزیمت به تهران به سطح شهر میرود، موتورسیکلتسواری با مادربزرگش برخورد میکند و مادربزرگش در دم فوت میکند و از این رو روان مریم به هم میریزد. او با اصـرار خالهاش به تهران میآید و در دانشگاه شروع به تحصیل میکند و در این بین با همکلاسیاش که نامش رویاست دوست میشود. ارتبـاط مریم با رویا باعث پیشرفت او میشود و این دو با تلاش به درجهی دکترای روانشناسی میرسند. همچنین در ادامهی داستان، رویا با پسری آشنا میشود که ظاهراً قصد ازدواج دارد اما در واقع اینطور نیست و داستان ادامه دارد...