مؤلف: جمال معصومی
جراحت نامیست که جمال معصومی برای اولین کتاب شعر خود انتخاب کرده است. این مجموعه پر است از لحظات شاعرانه که اغلب با مضامین رنج انسان ، نداشته ها و لحظات سخت تنگدستی انسان، اعتراض به وضع موجود و نیز دردهای ناتمام حاصل از جنگ است.
خواندن این کتاب به مخاطبان جدی شعر سپید پیشنهاد می شود . سی و سه قطعه شعر بلند که در ۷۴ صفحه توسط نشر ایهام منتشر شده است.
با هم بخوانیم شعری از این مجموعه :
مگر بنا نبود درخت باشیم
زمستان که آمد چرا
هیزم صدایمان کردند
مگر قرار نبود سبز باشیم
به آبادی که رسیدیم
چرا الوار صدایمان کردند
بگو چگونه قبل از رسیدن پاییز
کشته شدهاند پرندگان
مگر بهار از این حوالی عبور نکرده بود
مگر کوچهها اسم نداشتند
از گلها و دخترانی که امتداد گیسوانشان
تا شب یلدا میرسید
این کوچهها چرا همنام برادران من است
این اسمها بر تابلوهای راهنما چیست
دیروز از هر طرف که میآمدیم
نگاهها محترم بود
عزیزم جواب همهی سلامها
مگر بنا نبود زندگی کنیم
پس این همه دخیل به پنجره فولاد برای کیست؟