شعری از این کتاب:
1-
تصورم از بهار
زنگ خانهام بود
هیچگاه زنگ نخورد
تنها من زنگ خوردم
از این همه سال نبودنت
2-
یک قطره آب چه میدانست
سیل شود
شهر، او را با خود ببرد
من چه میدانستم
یک نگاه مختصر به تو
تمام عمر مرا، با خود ببرد
3-
میخواستم یک پرنده باشم
به جای دستدستکردنم
بال بال بزنم
برای گفتن دوستت دارم.