دوباره خیره میشوم، به دستمالگردنت
به کفشهای قهوهای، به چشمهای روشنت
تو در مقابل منی و من که در برابرت
نگاه میکنم به طرح خالکوبی تنت
اورکتت به چارشانهی تو جذب میشود
کاراکترت همیشه در تمام صحنه میدود
و بر سر کلاهگیس کهنه دست میکشی
تمام شهر پشت سایهی تو راه میرود
تویی همان که ساده از کنار عشق رد شدی
یکی دو ماه خوب و صد هزار سال بد شدی
دوباره بر خلاف قبل تاس جفت ریختی
چقدر خوب طرز بردن مرا بلد شدی
پس از تو در خرابه آشیان نکرد هیچکس
جواب پرسش مرا بیان نکرد هیچکس
اگرچه این معادله جواب منطقی نداشت
ولی در این معامله زیان نکرد هیچکس
هنوز در دلم نشانی از محبت تو هست
میان کارهای روزمره صحبت تو هست
چقدر خوب شد که روی قامت بلند تو
اورکتی چهارشانه قد همت تو هست
هوای خانه را دوباره رو به راه میکنم
تو را به رسم دوست داشتن نگاه میکنم
سرم به شانهی تو بود وقت اشک ریختن...
و دستمالگردن تو را سیاه میکنم
بیا برای ماه من پلنگ نه، ستاره باش
برای حل مشکلات سخت، راه چاره باش
قرار نیست بعد ازین دوباره شانس رو کند
از این به بعد قدردان فرصت دوباره باش