سایت رسمی انتشارات ایهام
کالای فیزیکی

امپراطوری سه هیچ

امپراطوری سه هیچ

امپراطوری سه هیچ

۷۲٫۰۰۰تومان
اضافه به سبد خرید

نویسنده: احمدعلی رسولی

نمایشنامه

بخشی از کتاب:

بازجوی اول: یعنی امیدی هست؟

ایرج: آره ...حقیقتاً داره واسه خودمم جالب میشه.

(بازجوی دوم پایین تخت ایرج می‌نشیند و با حالت گریه.)

- تو رو خدا اسم ما رو پیدا کن ما دیگه داریم ناامید میشیم.

(بازجوی اول دست ایرج را می‌گیرد و به نزدیک پنجره می‌برد.)

- بیرون رو می‌بینی؟ ...نگاه کن چقدر تاریکی بهمون نزدیک شده...

اگه ما اسممون رو نفهمیم مجبوریم بدون اسم دل به تاریکی بدیم و این خیلی

ترسناکه.

ایرج: آه چقدر تاریکه.

(رو به بازجوی دوم)

- قول می‌دم قول می‌دم این‌بار هرجور شده پیداش کنم.

بازجوی دوم: من بهت ایمان دارم.

(ایرج به سمت تخت)

-راستی چرا با من مهربون شدین؟

بازجوی اول: چون ...چون وقتی آدما ناامید میشن مهربون‌تر میشن.

پیام در واتساپ