شعری از این کتاب:
گذشت عمر، ولی زندگی زیاد نکردم
هنوز زیست به کیفیت مراد نکردم
به دلبری ز کفِ دلبری شراب نخوردم
به روضه بافتنِ شیخ استناد نکردم
ز جورِ سروقدی شکوه پیشِ سرو نبردم
شکایت از خمِ زلفِ کسی به باد نکردم
به خندهای گره از روی بندهای نگشودم
روانِ هیچکسی را به حمد شاد نکردم
به رسمِ هیچ رسولی سری به سجده نبردم
به هیچ معجزهای جز تو اعتماد نکردم
ز زخم و ضرب کسانم گلایه نیست، که عمری
تمیزِ بیغشیِ رستم از شغاد نکردم
کجای بودنم اما دمی بدون تو بودم؟
دمی به یاد ندارم که از تو یاد نکردم