سایت رسمی انتشارات ایهام
کالای فیزیکی

موزه

موزه
کالای فیزیکی

موزه

۶۹٫۰۰۰تومان
اضافه به سبد خرید

شاعر: محمد مهدی تابنده

شعر موزون

شعری از این کتاب:

شب‌ها درونِ میهمانی شاخِ شمشادی

شب‌ها میانِ کنجِ عزلت مثل یک بیدیم

از نشئگی بوده اگر یک‌ریز رقصیدی

از خستگی بوده که هر دو زود خوابیدیم

گیلاس در فرهنگِ لغت های ما میوه‌ست

ما ها عرق را روی پیشانی فقط دیدیم!

این پارک سرد است و بدون رخت می‌میریم

این تخت داغ است و بدون رخت می‌خوابی

لایِ پَرِ قو نه ولی هرشب بدون شک

لای هزاران موی صاف و لَخت می‌خوابی

ما در چمن‌ها در خیالِ تخت می‌خوابیم

وقتی تو راحت با خیالِ تخت می‌خوابی

خوب است گاهی در چمن‌ها موش می‌بینیم

در غیر این صورت جویدن یادمان می‌رفت

هی " دیده " می‌بیند و هی " دل " می‌کند یاد و ...

ای دیده‌ها ای کاش دیدن یادمان می‌رفت

مردم به ما یک دانه گندم هم نمی‌دادند

چون‌که پس از خوردن، چریدن یادمان می‌رفت

از روی ما رد می‌شود چشم تماشاگر

اهل قیامت هم که می‌بینند گلچین را

آقای دکتر این شکافِ توده را پُر کن

تا اندکی درمان کنی آثار توهین را

بی‌رگ شدیم آنقدر که لابد پرستاران

توی رگِ غیرت فرو کردند مورفین را

آنقدر غم خوردیم از ظرف پلشتی ها

تا عاقبت با اشتهای کور می‌میریم

از تک تک ویروس‌ها در امنیت هستی

ما از مریضی‌ها فقط نقرس نمی‌گیریم

در " گوشت ها " وقتی که می‌چرخی ببین ما را :

با معده‌ی خالی چگونه چشم و دل سیریم

تصویر انسان را درون شعر جا دادم

هر قدر زومم بیشتر شد تار تر افتاد

من داربستِ شعر را ناچار چسبیدم

وقتی که از هر برج صدها کارگر افتاد

با زوزه‌ی بی‌وزن دردم را نفهمیدند

شاید منظم پارس کردن کارگر افتاد

پیام در واتساپ